رویاها محقق می شوند (قسمت اول)
به درخواست یکی از خوانندگان کتاب "آسمان و زمین به تسخیرت در آمده..." تمایل دارم بخشی از راه های طی شده ی زندگیم را در اینجا بازگو کنم.
خب من در اواسط نوجوانی بود که کلا با مفهوم تضاد آشنا شدم. یک دختر نوجوان شهرستانی با افکار بلند پروازانه و علاقه ی وافر برای زندگی در یک شهر بزرگ! آن روزها هیچ راهی که مرا برای زندگی به این شهر یعنی شیراز هدایت کند، وجود نداشت.
تحقق رویای من خیلی مدت کوتاهی زمان برد. اما طی شدن مسیر آن بسیار حایز اهمیت است. مسیری که عمده افراد موفق در خصوص آن هیچ صحبتی نمی کنند. (در واقع مهمترین بخش مسیری است که از ابتدا تا رسیدن به هدف طی شده)
آن روزها من فقط رویا داشتم و رویا. بدون هیچ طرح عملی برای رسیدن به آن!
همان سال و شاید یک سال بعد به اصرار برادرم در کنکور دانشگاه آزاد شرکت کردم و در دانشگاه شهر خودم پذیرفته شدم. با شادی تمام مراحل ثبت نام را انجام دادم، اما موقع پرداخت شهریه، همزمان شد با ورشکستگی پدرم در خارج از کشور. آن روزها هرگز درک نمیکردم که تمام این اتفاقات به ظاهر ناخوشایند، در پی تحقق بخشیدن به رویای من هستند.
به خاطر دارم لغو شدن دانشگاه من، همزمان شد با شبهای احیا در ماه رمضان.
از من اصرار و از خدا انکار!
چند هفته بعد به اصرار یکی از دوستانم در کنکور دانشگاه علمی کاربردی شرکت کردم و خیلی زود قبول شدم.
فکر می کنید کجا؟ شهرستانی که دو ساعت تا شیراز فاصله داشت.
و به همین واسطه، برادرم که در شیراز زندگی می کرد از من خواست که آخر هفنه ها بعد از اتمام کلاس ها برگردم شیراز. و اینگونه شد که من هم با هزینه کمتر به دانشگاه رفتم و در رشته ی محبوبم تحصیل کردم. و هم خدا به این وسیله مرا به این شهر هدایت کرد و بعد از آن زندگی من اینجا رقم خورد.(در ادامه خواهم گفت)
نتیجه ای که از این داستان گرفتم، این بود که اگر در پی رویایی، زندگیتان دچار تلاطم و به هم ریختگی ظاهری شد، نگران نباشید. این دقیقا همان مسیری است که شما را به خواسته تان می رساند.
فراموش نکنید، عقابِ مادر، جوجه هایش را از بالاترین ارتفاع کوه رها می کند تا مجبور به پرواز باشند.
همانطور که در قرآن نیز مثال های بیشماری از زندگی پیامبران و مسیر هدایت آنها آمده، تماما برای این است که بدانیم تمام خواسته های ما بصورت صددرصد و از راهی که او صلاح می داند، محقق می شوند.
دست خدا را باز بگذاریم.
ادامه دارد....